سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لینک دوستان






پیوندهای روزانه
  1. 75)
  2. علم الحکمه: از علوم حضوری و شهودی علم حکمت است. خداوند می فرماید: یؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یشَاء وَمَن یؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کَثِیرًا وَمَا یذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ؛ خدا به هر کس که بخواهد حکمت مى‏بخشد، و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیرى فراوان داده شده است و جز خردمندان، کسى پند نمى‏گیرد.(بقره، آیه 269) دارنده علم حکمت توانایی فصل الخطاب را دارد و می تواند در هر امری حکم قطعی و نهایی داشته باشد؛ زیرا حکمت از حکم و حکومت قطعی آمده است.
  3. علم الاسماء: علم الاسماء تنها یک بار در قرآن به کار رفته و آن نیز نسبت به حضرت آدم(ع) در آیه 31 سوره بقره است که خداوند می فرماید: وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ و خدا همه نامها را به آدم آموخت. سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مى‏گویید، از اسامى اینها به من خبر دهید.» به نظر می رسد که علم الاسماء علم به حقایق وجودی چیزهاست که همه مظاهر اسمای الهی هستند. در حقیقت هر صفتی از صفات الهی نامی را موجب می شود که هر نامی در عالم مظاهری دارد. خداوند همه نام های خویش را به حضرت آدم(ع) تعلیم داد که آن ها مظاهر وجودی هر نام خداوند بودند. این گونه است که آن حضرت دارنده همه صفات الهی و مظاهر وجودی آن شد. از همین روست که تعبیر از هاء به هم تبدیل می شود و سخن از عرضه آن حقایق وجودی است. چنین علمی قدرت تصرف می دهد تا خلیفه بتواند در کائنات و ما سوی الله تصرف کند.
  4. علم الانباء : در برابر علم الاسماء است. خداوند از حضرت آدم(ع) که علم الاسماء را در قالب علم الانباء به فرشتگان تعلیم دهد. این تعلیم نشان می دهد که آنان به حقیقت دست نخواهند یافت و تنها از جهل نسبت به آن حقایق رها خواهند شد و اگر تعلیم به شکل علم الاسماء بود پس از تعلیم تفاوت و فرقی میان آدم(ع) و فرشتگان نبود؛ هر چند که ممکن گفته شود که علم الاسماء در انسان بی واسطه و در فرشتگان با واسطه بوده است؛ چرا که علم الاسماء از اختصاصات خلیفه الله است و فرشتگان هیچ گونه راهی برای خلافت ندارند.(بقره، آیات 30 تا 34)
  5. علم تقوایی: علم تقوایی در حقیقت راه وصول به علم حقیقی را بیان می کند. در حقیقت بر اساس آموزه های قرآنی راه های چندی برای کسب علم است. اگر علم حصولی از راه حواس ظاهری به دست می آید ، علم حضوری و شهودی و انواع و اقسام آن از راه تقوا کسب می شود. البته برخی از علوم شهودی وحضوری عنایتی و از فضل الهی است که حتی با تقوا کسب شدنی نیست؛ مانند علم وحی تشریعی که از فضل الهی به پیامبران (ع) و با تقوا کسب نمی شود.(نجم، آیه 5؛ انعام، آیه 124؛ حدید، آیه 29 و ایات دیگر)اما باید توجه داشت این علوم اکتسابی حضوری با توجه به درجات سه گانه تقوا به علوم سه گانه ای چون علم الیقین، عین الیقین (تکاثر، آیات 5 و 7) و حق الیقین(حاقه، آیه 51؛ واقعه، آیه 95) تقسیم می شود. علم الیقین هم چون رویت و مشاهده چیزی است، عین الیقین چشیدن و تذوق آن چیز، و حق الیقین یکتایی ویگانگی با آن چیز است به طوری که علم و معلوم و عالم یکی محض است.بر اساس آیات 175 و176 سوره اعراف بلعم باعورا از علم خدادادى تقوایی، بر اثر دلبستگى به دنیا و هواپرستى محروم می شود. فرق دیگر علم تقوایی یعنی علوم اکتسابی حضوری با علوم حضوری غیر اکتسابی در این است که علم حضوری اکتسابی با تقوا بر مدار تقوا می چرخد و اگر نردبان و ابزار این علم آسیب بیند به همان اندازه علم حضوری شخص آسیب می بیند، در حالی که در نوع دیگر تنها در صورت عصیان و خشم الهی از میان می رود که چنین اتفاقی درباره پیامبران نیافتاده است؛ اما در باره کسانی که با علم تقوایی به علم حضوری دست یافتند بارها اتفاق افتاده است که از نمونه های آن بلعم باعورا و سامری است. اما علومی که از راه تقوا کسب می شود و خداوند در آیاتی از جمله 282 سوره بقره و 2 و 3 سوره طلاق و 29 سوره انفال بیان کرده است، علومی است باید آن را نوعی علوم اکتسابی حضوری تعریف کرد. خداوند در آیه 282 سوره بقره می فرماید: واتَّقوا اللّهَ ویعَلِّمُکُمُ اللّهُ؛ تقوای الهی پیشه کنید تا افزون بر امور دیگر خداوند شما را تعلیم دهد. البته این تعلیم الهی می تواند در قالب های گوناگونی از جمله تعلیم اسمایی، تعلیم لدنی و مانند آن انجام گیرد.
  6. علم بصیرت: این نیز از اقسام علم تقوایی و علم حضوری اکتسابی است که در آیاتی از جمله آیه 96 سوره طه به آن اشاره شده است. این علم نیز با این که موجب قدرت تصرف در کائنات می شود ولی می تواند با بی تقوایی از میان برود. خداوند در آیه می فرماید: قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَهً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی؛ گفت: «به چیزى که دیگران به آن بصیرت نیافتند، بصیرت یافتم، و به قدرِ مُشتى از ردِّ پاى فرستاده خدا، جبرئیل‏ برداشتم و آن را در پیکر گوساله انداختم، و نفس من برایم چنین فریبکارى کرد.»
  7. علم فرقانی: از مصادیق علم تقوایی و علم حضوری اکتسابی است که در آیه 29 سوره انفال به آن اشاره شده است: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یجْعَل لَّکُمْ فُرْقَاناً وَیکَفِّرْ عَنکُمْ سَیئَاتِکُمْ وَیغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر از خدا پروا دارید، براى شما نیروى‏ فرقان ، جداساز و تشخیص حقّ از باطل‏ قرار مى‏دهد و گناهانتان را از شما مى‏زداید و شما را مى‏آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است. این علم نیز خصوصیاتی همانند دیگر علوم حضوری اکتسابی دارد.
  8. علم الاحادیث و التاویل: در آیات قرآنی از جمله آیات 4 و 6 و 21 و 99 و 101 سوره یوسف از علومی یاد شده که به حوزه تعبیر خواب باز می گردد و خداوند آن علوم را از جمله علومی دانسته که به فضل خویش به هر که خواهد دهد. این علوم از جمله علوم تعلیم الهی است که با عنایت و فضل به دست می آید و می توان گفت که با تقوا کسب نمی شود بلکه با اجتباء و انتخاب خداوندی برخی از افراد دارای آن می شوند.خداوند در آیات 66 و 67 سوره کهف از علم تاویل دیگری نیز سخن به میان آورده که تحلیل حقایق و حوادث و رخدادهای عالم است که بیرون از توان و علم عادی بشری است. پس می توان گفت که علم تاویل در قرآن سه نوع است: 1? علم تاویل رویا و احادیث و سخنانی که خواب بیننده می گوید؛ 2? علم تاویل قرآن ؛ 3? علم تاویل حوادث و رخدادها. البته از آیه 7 سوره آل عمران از علم تاویل دیگری سخن به میان آمده که همان علم تاویل قرآن است. این نوع علم تاویل یعنی بازگردن متشابهات به محکمات یا بازگردن ملک به ملکوت و ارجاع ، ظاهر به باطن و مانند آن ها از علوم خاصی است که خداوند به برخی از جمله راسخون می دهد.
  9. علم ازلی: این علم خاص خداوند است که در آیاتی از جمله 127 و 148 و 170 سوره نساء و 51 و 54 سوره احزاب و مانند آن ها به آن اشاره شده است. علم ازلی همان علم خداوند به اشیا قبل از تحقّق آنهاست.
  10. علم السر: این علم در آیاتی از قرآن از جمله 6 سوره فرقان به خدا نسبت داده شده است.
  11. علم العلن: در آیه 77 سوره بقره علم السر در برابر «علم العلن» به معنای آشکار و علنی قرار گرفته است؛ چنان که در آیاتی از جمله 29 سوره آل عمران آگاهی به نهان در صدر و سینه ها و ابداء شده نیز مطرح شده است.
  12. علم ذاتی: برای خداوند دو نوع علم ذاتی و علم فعلی نیز بیان شده است. علم ذاتی آن است که هیچ ارتباطی به معلوم ندارد. این علم جزو ذات و امهات اسمای الهی است. آن علمی که مقابل ندارد آن علم ذاتی است : هو بکل شیء علیم(بقره، آیه 29) و نیز «عالمٌ اذ لا معلوم» بیانگر این مرتبه از علم الهی است. علم الهی سه گونه است: الف: علم خداوند به ذات خود؛ ب: علم خداوند به موجودات، قبل از ایجاد آنها (علم به اشیاء در مقام ذات = علم ذاتی) ج: علم خداوند به موجودات، پس از ایجاد آنها (علم به اشیاء در مقام فعل= علم فعلی)ملاصدرا در باره علم ذاتی خداوند به اشیاء می نویسد علم پیشین خداوند به موجودات، علم حضوری است و از نظر اجمالی یا تفصیلی بودن، اجمالی در عین کشف تفصیلی است؛ زیرا خداوند در مقام ذات، کمالات وجودی همه موجودات را به نحو بساطت واجد است، چون وجود، حقیقتی واحد و دارای مراتب است ، و عالی‎ترین مرتبه وجود، همان وجود خداوند است. بدیهی است که هر کاملی مراتب وجودی ناقص را دارد به علاوه مرتبه‎ای از کمال که ناقص آن را ندارد. بنابراین، به حکم این که خداوند فاقد هیچ مرتبه‎ای از مراتب کمال وجودی نیست، همه کمالات وجودی را که در موجودات به صورت کثرت و تعدد موجود است، ‌او به نحو بساطت و وحدت دارا است. پس از این نظر، علم ذاتی خداوند به موجودات، علم اجمالی است (اجمال= بساطت و وحدت در مقابل تفصیل به معنی کثرت و تعدد). و از طرفی، پس از موجود شدن اشیاء چیزی بر علم خداوند افزوده نخواهد شد؛ زیرا در مقام ذات الهی هیچ گونه تغییری راه ندارد. از این نظر علم ازلی خداوند به موجودات علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است. اگر فرض کنیم انسان در علمی از علوم به همه مسائل آن آگاه است؛ یعنی ملکه آن علم را دارد، به گونه‎ای که از هر مسأله‎ای از آن علم سؤال شود، او از قبل پاسخ آن را می‎داند، و پاسخ‎هایی که می‎دهد چیزی بر علم او نمی‎افزایند. در این صورت، پیدایش کثرت در مورد پاسخ‎هایی که می‎دهد، منشأ تحول در علم او نمی‎شوند، او قبل از دادن پاسخ‎ها و بعد از دادن پاسخ‎ها به همه چیز آگاه است، آنچه تغییر یافته است، وجود پاسخ‎هاست، که در مقام ذات عالم وجود اجمالی (بسیط و وجدانی) دارند، و در مقابل فعل وجود تفصیلی (متکثر و متعدد). اما در ذات عالم و علم او تحولی راه نیافته است. هرگاه چنین فرضی در مورد انسان امکان پذیر است، چرا در مورد خداوند که واجب الوجود بالذات است، پذیرفته نباشد؟ باید توجه داشت علم از لوازم حیات است، و حیات، صفت ذاتى اوّلى خداوند متعالی است. علم او مانند سایر صفات ذات خداوند، همیشه و لایزال در فعلیت تامّه واجب و ثابت است. براى ذات و صفات او نهایت و حدّ و غایتى نیست، ازلى و ابدى و به هر چیزى محیط است؛ یعنى حقیقت علم او به معناى شهود، حضور و احاطه او بر هر چیز است.
  13. علم فعلی: علم فعلی خداوند منوط به معلوم است. این که خداوند می فرماید می آزماید تا خوب و بد و طیب و خبیث و مومن از کافر و منافق بازشناخته شود(حدید، آیه 25؛ بقره، آیه 143؛ آل عمران، آیات 140 و 142؛ کهف، آیات 10 تا 12) ، همه در چارچوب علم فعلی خداوند است. خداوند می فرماید: لیمیز الله الخبیث من الطیب. در حقیقت علم فعلی علمی است که عین معلوم است نه عین عالم. چنین علمی مقابل دارد که همان جهل است. به هر حال، علم فعلی خداوند تغییر می کند و چون این تغییر به ذات بر نمی گردد محال نیست، همان طوری که صورتهای ذهنی ای که در ذهن ما حاضر است. به عبارت دیگر، علم فعلی خداوند، همان حضور فعل در نزد اوست، بر خلاف علم ذاتیِ خداوند که قابل تغییر نیست و خداوند، عالِم به تغییر و متغیّر است.(نگاه کنید: بدایه المعارف خرازی فی شرح عقائد الامامیه مرحوم مظفر، ج 1)
  14. علم فطری: خداوند در آیاتی از جمله آیات 7 تا 10 سوره شمس از علم فطری بشر سخن به میان آورده که هم دانایی به معنایی تشخیص تقوا و فجور است و هم توانایی به معنای گرایش به دو جهت است. از آیه 30 سوره روم که از مطابقت آموزه های وحیانی قرآن و اسلام با فطرت سخن به میان آمده می توان دریافت که علم فطری در نهاد بشر وجود دارد که از مهم ترین آن ها همان علم به «استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین» است که از آن به ام القضایا یاد می شود.
  15. علم سحر: از دیگر علومی که در قرآن مطرح شده، علم سحر است. خداوند در آیه 102 سوره بقره این علم را به شیاطین نسبت می دهد. از این روست که علم سحر را علم الشیاطین نیز می گویند خداوند می فرماید: وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَـکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَهٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَهِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ ؛ یهودیان از آنچه که شیاطین در سلطنت سلیمان خوانده و درس گرفته‏ بودند، پیروى کردند؛ و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى‏آموختند؛ و نیز آنان از آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود پیروى کردند، با این که آن دو فرشته‏ هیچ کس را تعلیم سحر نمى‏کردند مگر آنکه قبلًا به او مى‏گفتند: «ما وسیله فتنه و‏ آزمایشى براى شما هستیم، پس زنهار کافر نشوى.» ولى‏ آنها از آن دو فرشته‏ چیزهایى مى‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند؛ هر چند بدون اذن الهی و فرمان خدا نمى‏توانستند به وسیله آن به کسی زیان برسانند؛ و خلاصه‏ یهودیان چیزى مى‏آموختند که برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمى‏رسانید. و قطعاً یهودیان دریافته بودند که هر کس خریدار این متاع‏ باشد، در آخرت بهره‏اى ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند، اگر مى‏دانستند. از ویژگی های سحر این است که الف) این علم به شکل تلاوت قابل تعلیم و تعلم است؛ ب) علوم سحر به انواع مختلفی تقسیم می شود و همه دریک سطح نبوده و تاثیر، کاربرد و کارکردهای متفاوت و متنوعی دارد؛ ج) علومی است که در تکوین تاثیر می گذارد؛ حال این تکوین جسم باشد یا روان یا امور دیگر؛ د) این علوم مانند دیگر علوم در چارچوب مشیت الهی تاثیرگذار است؛ پس همان طوری که زهر که تاثیر می گذارد، سحر تاثیرگذار خواهد بود؛ البته هرگز به معنای آن نیست که خداوند نمی تواند جلوی تاثیر آن را بگیرد؛ چنان که جلوی تاثیر ذاتی چیزی را می گیرد، می تواند جلوی تاثیرذاتی سحر را بگیرد. به سخن دیگر، همان طوری که جلوی تاثیر طبیعی آتش که سوزاندن بود را گرفت و آن را بر حضرت ابراهیم(ع) خنک سالم گرداند که نه چنان سرد باشد که یخ بزند بلکه او را در سلامت کامل حفظ کند.(انبیاء، آیه 69) پس مراد از اذن و ماذون همان اذن تکوینی بر اساس مشیت مطلق الهی است که می تواند در موارد خاص جلوی آن را بگیرد و کلا ذاتی و تکوینی آن را تغییر دهد؛ ه) برخی از مصادیق سحر تاثیر در چشم و برخی در اشیاء است. علومی که در بابل و مصر از سحر متداول بود متعدد و متنوع بود. ساحران مصری هم روی قوه تخیل و خیال آدمی کار می کردند و تاثیراتی را به جا می گذاشتند و به نوعی دارای قدرت هیپنوتیزم بودند(طه، آیه 66) و هم روی چشمان مردم تاثیراتی می گذاشتند که می توانست شبیه تردستی باشد.(اعراف، آیه 116) این گونه تصرفات موجب رهب و وحشت مردم می شد(همان)؛ البته تصرفاتی را نیز می توانستند در تکوینات هم داشته باشند.(همان و آیات دیگر)؛ و: علم سحر اختصاصی به جنیان ندارد و انسان ها نیز آن را بدان آگاهی داشته و تعلیم و تعلم می بینند؛ هر چند که ممکن است گفته شود همه اقسام سحر در میان شیاطین انسانی و جنی متداول و رایج است؛ زیرا خیری در آن نیست و تنها برای شیطنت به کار گرفته می شود.(بقره، آیه 102)
  16. علم هاروتی: از جمله علوم غریبه، علم هاروتی و ماروتی است که قابل تعلیم و تعلم است. بر اساس آموزه های قرآنی علم هاروتی، با آن که توسط دو فرشته آورده و به بشر تعلیم داده شده، ولی این گونه نیست که قابل تعلیم و تعلم نباشد. از ویژگی های این علم کاربردهای دوگانه و متقابل آن است. خداوند در آیه 102 سوره بقره می فرماید: فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ؛ ولى‏ آنها از آن دو فرشته‏ چیزهایى مى‏آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیافکنند. این علم هم چنین با سحر متفاوت است؛ از همین روست که خداوند آن را جدا از علم سحر یعنی همان علم تعلیمی شیاطین و با عنوان «وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ» یاد کرده است. علم هاروتی نیز مانند سحر در تکوین اثر می گذارد و از آن جایی که با قید «اذن الهی» مقید شده معلوم می گردد که به طور طبیعی و تکوینی تاثیرگذار است؛ اما این گونه نیست که خداوند نتواند جلوی تاثیر آن را بگیرد، چنان که با تعویذ به خدا و معاذالله واقعی جلوی تاثیر آن گرفته می شود.
  17. علم استماعی جنیان یا علم کهانت: یکی دیگر از علومی که در قرآن مطرح شده علوم استماعی جنیان است که از طریق صعود به آسمان و استراق سمع به دست می آورند. به نظر می رسد که هر امری از عرش تا فرش مسیری را می پیماید که به آن مسیر نزولی گفته می شود؛ پس از نزول یک مسیر دیگری را می پیماید تا به عرش الهی بازگردد که محل تدبیر امور به دست فرشتگان مدبرات امر(نازعات، آیه 5) به ویژه چهار فرشته اصلی تدبیرگر یعنی جبرائیل، مکائیل، اسرافیل و عزرائیل از فرشتگان حامل عرش است(غافر، ایه 7 ؛ روایات تفسیری) که البته در قیامت به هشت نفر افزایش می یابد که شامل چهار انسان خواهد بود.(حاقه، آیه 17؛ روایات تفسیری) این مسیر عروجی امر در آیات قرآنی بیان شده است. خداوند در آیه 5 سوره سجده از گردش دوری امور به شکل نزول و عروج سخن به میان آورده که تنها بازگشت امر از فرش تا عرش در روزی انجام می گیرد که از نظر انسان های زمینی هزارسال متعارف در میان انسان به درازا می کشد. در آیات 2 سوره سبا و 4 سوره حدید نیز به این امر توجه داده شده است. جنیانی هستند که هنگام نزول امور از سوی عرش تا فرش در آسمان دنیا که با کواکب و ستارگان زینت داده شده ، بالا رفته و صعود می کنند و به استراق سمع پرداخته و اخباری را از آینده نزدیک به دست می آورند که به زودی در فرش اتفاق می افتد. البته این دزدان به وسیله شهاب ثاقب رانده می شوند؛ ولی آنان اطلاعات و دانشی را به دست می آورند که آمیخته ای از حق و باطل است و این گونه برخی از انسان هایی را که به اینان پناه برده و از آنان مدد می گیرند، دانشی را می آموزند که به آن کهانت می گویند.(نگاه کنید: صافات، آیات 7 تا 9؛ حجر، آیات 16 تا 18؛ جن، آیات 6 و 9)
  18. علم الدراسه : در آیات قرآنی علوم به دو دسته اصلی علوم درسی که قابل تعلیم و تعلم مدرسی است و علوم وراثتی تقسیم شده است. خداوند درباره علم درسی در آیه 105 سوره انعام می فرماید: وَکَذَلِکَ نُصَرِّفُ الآیَاتِ وَلِیَقُولُواْ دَرَسْتَ وَلِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ و این گونه آیات خود را گوناگون بیان مى‏کنیم، تا مبادا بگویند تو درس خوانده‏اى، و تا اینکه آن را براى گروهى که مى‏دانند روشن سازیم. پس علم درسی علومی است که با تعلیم و تعلم به دست می آید. این که درس را درس می گویند به این سبب است که شخص با تکرار علومی را به شکل علوم نظری یا عملی می آموزد به طوری که آن را کهنه می کند؛ زیرا همان طوری که در فارسی گفته می شود این پارچه مندرس است به معنای پارچه ای است که به سبب استعمال بسیار کهنه شده است. پس علم درسی آن است که با تکرار زیاد کسب می شود.
  19. علم الوراثه: علم وراثت علومی است که با تعلیم و تعلم عادی و معمولی به دست نمی آید، بلکه باید شخص شرایط و بستری را فراهم آورد تا به آن برسد یا از فضل الهی به او این علم برسد. در حقیقت علم وراثتی به سبب مناسخت به کسی می رسد، همان طوری انسان مالی را به سبب آن که از بستگان نسبی است یا سببی همانن همسر به دست می آورد و از مرده به ارث می برد، این علوم نیز به دلیل همان سبب نسبی و سببی به انسان می رسد. در پیامبران و امامان معصوم(ع) این انتقال ارثی علم به علت نسبی بودن و اجتباء و اصطفای الهی است و در دیگران چون عالمان به علت سببی است که با مناسخت با پیامبران فراهم می آید. این وراثت در همه امور از جمله وراثت علمی است. در روایات از وراثت علما از پیامبران آمده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله: إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاءِ؛ إِنَّ‏ الْأَنْبِیَاءَ لَمْ‌یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَ لَا دِرْهَماً، وَ لکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ‏، أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ؛ امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می کند که آن حضرت(ص) فرمود: به راستی عالمان وارثان پیامبرانند؛ زیرا پیامبران دینار و درهم برای دیگران ارث نمی گذارند بلکه علم به وراثت می گذارند؛ پس هر کسی از آن علم گرفت بهره فراوان برد.( کافی ، چاپ دارالحدیث، ج‏1، ص 77؛ نگاه کنید: ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، آیت الله جوادی آملی، چاپ دهم نشر اسراء، ص 189 و 190) خداوند درباره وراثت نسبی علم در آیه 16 سوره نمل می فرماید: وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ؛ و سلیمان از داوود میراث یافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعلیم یافته‏ایم و از هر چیزى به ما داده شده است. راستى که این همان امتیاز آشکار است.»
  20. علم منطق حیوانات: این علوم به افراد خاصی از جمله حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان(ع) داده شده است که از علوم الهی است.(نمل، آیات 16 و 19 و 20؛ سباء، آیه 10؛ انبیاء، آیه 79)
  21. علم صنایع خاص: علم خاص دیگری که به حضرت داود(ع) داده شده بود، علم صنایع خاص بود به طوری که آهن در دست وی نرم می شد و ایشان به زرف بافی با آهن هم چون پارچه بافی اقدام می کرد. خداوند می فرماید: وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ؛ آهن را برایش نرم کردیم(سباء، آیه 10)، و نیز می فرماید: وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَّکُمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاکِرُونَ؛ و به داوود فن زره سازى‏ آموختیم، تا شما را از خطرات‏ جنگتان حفظ کند. پس آیا شما سپاس گزارید؟(انبیاء، آیه 80)
  1. علوم دیگری در قرآن مطرح شده که می تواند تحت یکی از همین عناوین پیشین قرار گیرد؛ هر چند که نام خاصی برای آن ها نیز مطرح شده باشد.

منبع :  http://www.samamos.com/?p=7912


[ شنبه 95/10/11 ] [ 3:0 صبح ] [ سعید ندایی ]
درباره وبلاگ
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 26635